2
A Spaceman Came Travelling
Chris De Burgh
A spaceman came travelling on his ship from afar,
twas light years of time since his mission did start,
And over a village he halted his craft,
And it hung in the sky like a star, just like a star…
آدم فضایی با صفینه فضاییش و از راهی
دور به زمین رسید
و چندین سال نوری طول کشیده بود
که ماموریتش به پایان برسه
و اون صفینشو کنار دهکده ای نگه داشت
و درست مثل ستاره ای درخشان در آسمون
معلق شد، درست مثل یه ستاره
He followed light and came down to a share,
Where a mother and a child were lying there on a bed,
A bright light of silver shone round his head,
And he had the face of an angle, and they were afraid…
اون به دنبال نوری اومد و خودش رو به زمین رسوند
جایی که یک مادر و فرزندش در خواب بودن
نوری نقره ای و درخشان دور سرش می درخشید
و اون صورتی چون یک فرشته داشت، صورتی چون فرشته
Then the stranger spoke, he said do not fear,
I come from a planet a long way from here,
And I bring a message for mankind to hear,
And suddenly the sweetest music filled the air…
بعد اون غریبه شروع کرد به صحبت کردن،
و به اونا گفت که نترسن
و من از کره ای بسیار دور اومدم
و پیغامی برای تمام آدیان به همراه آوردم
و ناگهان آهنگی دلنشین در فضا تنین انداز شد
And it went la, la…
Peace and goodwill to all men,
and love for the child…
This lovely music went trembling through the ground,
And many were wakened on hearing that sound,
And travellers on the road,
the village they found,
و گفت: لا لا لا لا
صلح و حسن نیت بر تمام شما باد،
و عشقی برای این فرزند
این موسیقی عاشقانه زمین رو به لرزه انداخت
و خیلیها با شنیدنش از خواب بیدار شدن
و مسافرانی که در جاده بودن،
دهکده رو بوسیله نور درخشان
By the light of that ship in the sky,
which shone all round…
And just before dawn at the paving of the sky,
The stranger returned and said now I must fly,
When two thousand years of your time has gone by,
This song will begin once again, to a babys cry…
اون صفینه پیدا کردن که همهجا رو روشن کرده بود
و قبل از طلوع خورشید، در دل اشمان
غریبه به صفینه اش برگشت و گفت: دیگه باید برم
با سپری شدن 2 هزار شال دیگه
این موسیقی، برای گریه کودکی دیگر
شروع به نواختن می کنه
And it went la la… this song will begin once again
To a babys cry…
Peace and goodwill to all men, and love for the child…
و باز اون موسیقی شروع به نواختن کرد: لا لا لا لا
این موسیقی باز به صدا در خواهد آمد
برای گریه کودکی دیگر
صلح و حسن نیت بر تمام شما باد،
و عشقی برای این فرزند
Oh the whole world is waiting,
waiting to hear that song again,
There are thousands standing
on the edge of the world,
And a star is moving somewhere,
the time is nearly here,
This song will begin once again,
to a babys cry
آه دنیایی منتظر شنیدن دوباره آن موسیقیت
هزاران هزار انسان انتظار شنیدنش را
در نقاط مختلف کره زمین دارند
و ستاره ای به سمتی در حرکت است،
زمانش نزدیک است
این موسیقی، برای گریه کودکی
دیگر شروع به نواختن می کنه
twas light years of time since his mission did start,
And over a village he halted his craft,
And it hung in the sky like a star, just like a star…
آدم فضایی با صفینه فضاییش و از راهی
دور به زمین رسید
و چندین سال نوری طول کشیده بود
که ماموریتش به پایان برسه
و اون صفینشو کنار دهکده ای نگه داشت
و درست مثل ستاره ای درخشان در آسمون
معلق شد، درست مثل یه ستاره
He followed light and came down to a share,
Where a mother and a child were lying there on a bed,
A bright light of silver shone round his head,
And he had the face of an angle, and they were afraid…
اون به دنبال نوری اومد و خودش رو به زمین رسوند
جایی که یک مادر و فرزندش در خواب بودن
نوری نقره ای و درخشان دور سرش می درخشید
و اون صورتی چون یک فرشته داشت، صورتی چون فرشته
Then the stranger spoke, he said do not fear,
I come from a planet a long way from here,
And I bring a message for mankind to hear,
And suddenly the sweetest music filled the air…
بعد اون غریبه شروع کرد به صحبت کردن،
و به اونا گفت که نترسن
و من از کره ای بسیار دور اومدم
و پیغامی برای تمام آدیان به همراه آوردم
و ناگهان آهنگی دلنشین در فضا تنین انداز شد
And it went la, la…
Peace and goodwill to all men,
and love for the child…
This lovely music went trembling through the ground,
And many were wakened on hearing that sound,
And travellers on the road,
the village they found,
و گفت: لا لا لا لا
صلح و حسن نیت بر تمام شما باد،
و عشقی برای این فرزند
این موسیقی عاشقانه زمین رو به لرزه انداخت
و خیلیها با شنیدنش از خواب بیدار شدن
و مسافرانی که در جاده بودن،
دهکده رو بوسیله نور درخشان
By the light of that ship in the sky,
which shone all round…
And just before dawn at the paving of the sky,
The stranger returned and said now I must fly,
When two thousand years of your time has gone by,
This song will begin once again, to a babys cry…
اون صفینه پیدا کردن که همهجا رو روشن کرده بود
و قبل از طلوع خورشید، در دل اشمان
غریبه به صفینه اش برگشت و گفت: دیگه باید برم
با سپری شدن 2 هزار شال دیگه
این موسیقی، برای گریه کودکی دیگر
شروع به نواختن می کنه
And it went la la… this song will begin once again
To a babys cry…
Peace and goodwill to all men, and love for the child…
و باز اون موسیقی شروع به نواختن کرد: لا لا لا لا
این موسیقی باز به صدا در خواهد آمد
برای گریه کودکی دیگر
صلح و حسن نیت بر تمام شما باد،
و عشقی برای این فرزند
Oh the whole world is waiting,
waiting to hear that song again,
There are thousands standing
on the edge of the world,
And a star is moving somewhere,
the time is nearly here,
This song will begin once again,
to a babys cry
آه دنیایی منتظر شنیدن دوباره آن موسیقیت
هزاران هزار انسان انتظار شنیدنش را
در نقاط مختلف کره زمین دارند
و ستاره ای به سمتی در حرکت است،
زمانش نزدیک است
این موسیقی، برای گریه کودکی
دیگر شروع به نواختن می کنه
آثار بیشتر از Chris De Burgh
درحال ارسال پاسخ به فلانی برای لغو کلیک کنید