8
Those Were The Days
Mary Hopkin
Once upon a time there was a tavern
Where we used to raise a glass or two
Remember how we laughed away the hours
Think of all the great things we would do
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
For we were young and sure to have our way
La ra ra ra la la
La ra ra ra la la
La ra ra ra la ra ra ra ra ra
Then the busy years went rushing by us
We lost our starry notions on the way
If by chance I'd see you in the tavern
We'd smile at one another and we'd say
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days
Oh, yes, those were the days
La ra ra ra la la...
Just tonight I stood before the tavern
Nothing seemed the way it used to be
In the glass I saw a strange reflection
Was that lonely woman really me?
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days
Oh, yes, those were the days
La ra ra ra la la...
Through the door there came familiar laughter
I saw your face and heard you call my name
Oh, my friend, we're older but no wiser
For in our hearts the dreams are still the same...
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days
Oh, yes, those were the days
La ra ra ra la la...
روزی روزگاری میکده ای بود
که ما عادت داشتیم چند جرعه ای بنوشیم
یادت میاد که چگونه ساعتها
را با خنده سپری میکردیم
و در مورد تمام کارهای بزرگی که قرار بود
در آینده انجام بدیم خیالبافی میکردیم
دوست من.. یاد اون روزها بخیر
فکر میکردیم که هرگز تموم نمی شوند
فکر میکردیم همیشه میخندیم و میرقصیم
و جوری که دوست داریم زندگی میکنیم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون ما جوونیم و هر راهی را که بخواهیم میرویم
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
سالهای پرمشغله ناگاه از راه رسیدند
و ما تمام اون مفاهیم ستاره ای رو در جاده جا گذاشتیم
اگر اتفاقی هم تو رو در اونجا میدیدم
بهم میخندیدیم و میگفتیم
دوست من... یاد اون روزها بخیر
فکر میکردیم که هرگز تموم نمیشوند
فکر میکردیم همیشه میخندیم و میرقصیم
و جوری که دوست داریم زندگی میکنیم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون ما جوونیم و هر راهی را که بخواهیم میرویم
یاد اون روزها بخیر
آه،بله،یاد اون روزها بخیر
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
اما همین امشب کنار میکده ایستادم
هیچ چیز مثل قبل نبود
توی شیشه انعکاس یه غریبه رو دیدم
واقعا اون زن تنها من بودم؟
یاد اون روزها بخیر... آه یاد اون روزها بخیر
فکر میکردیم که هرگز تموم نمیشوند
فکر میکردیم همیشه میخندیم و میرقصیم
و جوری که دوست داریم زندگی میکنیم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون ما جوونیم و هر راهی را که بخواهیم میرویم
یاد اون روزها بخیر
آه،بله،یاد اون روزها بخیر
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
از پشت در صدای خنده آشنایی اومد
تو رو دیدم و شنیدم که اسم منو صدا زدی
اوه دوست من از ما سن و سالی
گذشته ولی عاقل تر نشدیم
چون در قلبهایمون همان رویاههای گذشته اشت
دوست من...یاد اون روزها بخیر
فکر می کردیم هرگز تمام نمی شوند
و همیشه می خونیم و می رقصیم
جوری زندگی می کنیم که دوست داریم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون جووونیم و هر راهی را که بخواهیم می رویم
یاد اون روزها بخیر
آه،بله،یاد اون روزها بخیر
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
Where we used to raise a glass or two
Remember how we laughed away the hours
Think of all the great things we would do
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
For we were young and sure to have our way
La ra ra ra la la
La ra ra ra la la
La ra ra ra la ra ra ra ra ra
Then the busy years went rushing by us
We lost our starry notions on the way
If by chance I'd see you in the tavern
We'd smile at one another and we'd say
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days
Oh, yes, those were the days
La ra ra ra la la...
Just tonight I stood before the tavern
Nothing seemed the way it used to be
In the glass I saw a strange reflection
Was that lonely woman really me?
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days
Oh, yes, those were the days
La ra ra ra la la...
Through the door there came familiar laughter
I saw your face and heard you call my name
Oh, my friend, we're older but no wiser
For in our hearts the dreams are still the same...
Those were the days, my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days
Oh, yes, those were the days
La ra ra ra la la...
روزی روزگاری میکده ای بود
که ما عادت داشتیم چند جرعه ای بنوشیم
یادت میاد که چگونه ساعتها
را با خنده سپری میکردیم
و در مورد تمام کارهای بزرگی که قرار بود
در آینده انجام بدیم خیالبافی میکردیم
دوست من.. یاد اون روزها بخیر
فکر میکردیم که هرگز تموم نمی شوند
فکر میکردیم همیشه میخندیم و میرقصیم
و جوری که دوست داریم زندگی میکنیم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون ما جوونیم و هر راهی را که بخواهیم میرویم
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
سالهای پرمشغله ناگاه از راه رسیدند
و ما تمام اون مفاهیم ستاره ای رو در جاده جا گذاشتیم
اگر اتفاقی هم تو رو در اونجا میدیدم
بهم میخندیدیم و میگفتیم
دوست من... یاد اون روزها بخیر
فکر میکردیم که هرگز تموم نمیشوند
فکر میکردیم همیشه میخندیم و میرقصیم
و جوری که دوست داریم زندگی میکنیم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون ما جوونیم و هر راهی را که بخواهیم میرویم
یاد اون روزها بخیر
آه،بله،یاد اون روزها بخیر
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
اما همین امشب کنار میکده ایستادم
هیچ چیز مثل قبل نبود
توی شیشه انعکاس یه غریبه رو دیدم
واقعا اون زن تنها من بودم؟
یاد اون روزها بخیر... آه یاد اون روزها بخیر
فکر میکردیم که هرگز تموم نمیشوند
فکر میکردیم همیشه میخندیم و میرقصیم
و جوری که دوست داریم زندگی میکنیم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون ما جوونیم و هر راهی را که بخواهیم میرویم
یاد اون روزها بخیر
آه،بله،یاد اون روزها بخیر
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
از پشت در صدای خنده آشنایی اومد
تو رو دیدم و شنیدم که اسم منو صدا زدی
اوه دوست من از ما سن و سالی
گذشته ولی عاقل تر نشدیم
چون در قلبهایمون همان رویاههای گذشته اشت
دوست من...یاد اون روزها بخیر
فکر می کردیم هرگز تمام نمی شوند
و همیشه می خونیم و می رقصیم
جوری زندگی می کنیم که دوست داریم
میجنگیم و هرگز نمی بازیم
چون جووونیم و هر راهی را که بخواهیم می رویم
یاد اون روزها بخیر
آه،بله،یاد اون روزها بخیر
لالالالالالالالالالالالالا
لالالالالالالالالالالالالا
آثار بیشتر از Mary Hopkin
درحال ارسال پاسخ به فلانی برای لغو کلیک کنید