دانلود آهنگ C-Mob – Broken + ترجمه فارسی

متن آهنگ C-Mob - Broken + ترجمه فارسی

When you feel you're broken
When the ones you love have done you wrong
When you find out the ones you were loyal to,
 never had your back all along
When you feel you're broken
And no one knows your pain
That you know that they'll never understand
 all the things that are going on in your brain
When you feel you're broken
When you feel you're broken
When the ones you love have done you wrong
When you find out the ones you were loyal to,
 never had your back all along
When you feel you're broken
And no one knows your pain
That you know that they'll never understand all the
 things that are going on in your brain
When you feel you're broken

I feel like something's wrong with me
I just wanna disappear anywhere but
 here is where I long to be
In the dark laying on debris
From the wreckage of my sanity
Why can't I be a stronger me
But I'm falling to fragments, I'm fractured
Gotta rebuild this rubble before
 I mumble my last words
Maybe I'm just a bastard that's
 mastered fast words
Feeling captured, going backwards
Trying to ascertain how to have
 the pain from the past cured
It never ceases 'til all the pieces that cracked merge
Fighting Satan he knows he's been my captor
Now I'm after repose and verdant pastures
But I'm lost in the shadow of death
Feeling weak up a creek with no paddle and stressed
Out of finesse, wishing I was battling less
Mad at my mess, regrets, vexed, sad and depressed
And I'm trapped in a panic induced state
Should I bother fixing myself, are the damages too great?
This planet just fuels hate, and dammit it's too late
To break from this depression, this manic it mutates
What do I do, I feel like I am hopeless
If mental health is wealth, I'm at my brokest
I need help, does anyone even notice?
I just try to focus
You might also like
Lose Yourself
Eminem
Hollow Man

When you feel you're broken
When the ones you love have done you wrong
When you find out the ones you were loyal to,
 never had your back all along
When you feel you're broken
And no one knows your pain
That you know that they'll never understand all 
the things that are going on in your brain
When you feel you're broken

What do I do now?
I could pick up the pieces if I just knew how
Every time I look over me, there are new clouds
I don't handle it soberly I get too loud
Cause I'm drunk and I'm drinking until I'm shitfaced
It wakes up the emotions I try to displace
Which take me to a sick place of mistakes
This makes me feel a disgrace that Chris hates
My mind replays my violent days and I get crazed
Don't stop and hide, just walk on by like Isaac Hayes
I'm fighting rage, a heightened blaze, all night and day
I cannot escape my thoughts, I can't get out it's like a maze
So much anxiety, disconnect from society,
 fires inside of me growing higher
Why did they lie to me?
Friends I thought would ride with me,
 violently turned to rivalry
Sleighted me to a high degree, opposite of delight it be
Let people close, you just test your luck
What do you do after your best friend sets you up?
It'll mess you up, have you depressed as fu*k
Now since you don't know who to trust,
 all the rest get cut
People will cross you if you give 'em a turn
And they'll come after your dividends earned
All with little concern
Fu*k all the love that they didn't return....
I guess you live and you learn

When you feel you're broken
When the ones you love have done you wrong
When you find out the ones you were loyal to,
 never had your back all along
When you feel you're broken
And no one knows your pain
That you know that they'll never understand all
 the things that are going on in your brain
When you feel you're broken
And you can't forgive yourself,
 for the things that you've done in the past
Now your thoughts are hazardous to your health
When you feel you're broken
Just know you're not alone
You can pick up the pieces and put yourself
 back together all on your own
When you feel you're broken

It's like I no longer know myself
I just look into the mirror and I loathe myself
Blows I've felt, when life hits below the belt
I've dealt with them with decisions that oppose my health
Whatever it takes in the moment to get me past
Pain and confusion so I usually get detached
Titties, ass, a whisky flask work pretty fast
When I simply smash for the succession then quickly crash
Now what do I do with this life
I'm trying be through with this strife
There's too much gloom in this and
 I really wanna be the luminous type
The transition from negative starts now
I gotta be positive sick of living in dark clouds
Trying to put together this broke and shattered mess
Neurosis at it's best, my most combative test
A host to manifest, Post Traumatic Stress
Get ghost, I am the one that you don't come at and flex
It's easy to spiral out of control
Especially with demons that are out for your soul
Misery's the only route that it goes
To you're the one for whom the bells about to be tolled
Even with the scars and with all the mistakes
And the toll on your soul, feels like all of it breaks
Sometimes you fall apart for things to fall into place
Just pick yourself up, that's all that it takes

When you feel you're broken
When the ones you love have done you wrong
When you find out the ones you were loyal to,
 never had your back all along
When you feel you're broken
And no one knows your pain
That you know that they'll never understand
 all the things that are going on in your brain
When you feel you're broken
That you can't forgive yourself,
 for the things that you've done in the past
Now your thoughts are hazardous to your health
When you feel you're broken
Just know you're not alone
You can pick up the pieces and put
 yourself back together all on your own
When you feel you're broken

* ترجمه فارسی ماشینی *
وقتی احساس می کنی شکسته ای
وقتی کسانی که دوستشان دارید به شما بدی کرده اند
وقتی فهمیدی کسانی که به آنها وفادار بودی،
  هرگز در تمام مدت پشتت را نداشتی
وقتی احساس می کنی شکسته ای
و هیچ کس درد تو را نمی داند
که بدانی هرگز نخواهند فهمید
  همه چیزهایی که در مغز شما می گذرد
وقتی احساس می کنی شکسته ای
وقتی احساس می کنی شکسته ای
وقتی کسانی که دوستشان دارید به شما بدی کرده اند
وقتی فهمیدی کسانی که به آنها وفادار بودی،
  هرگز در تمام مدت پشتت را نداشتی
وقتی احساس می کنی شکسته ای
و هیچ کس درد تو را نمی داند
که بدانی آنها هرگز همه چیز را نخواهند فهمید
  چیزهایی که در مغز شما می گذرد
وقتی احساس می کنی شکسته ای

احساس می کنم چیزی با من اشتباه است
من فقط می خواهم در هر جایی ناپدید شوم اما
  اینجا جایی است که من آرزو دارم باشم
در تاریکی روی آوار
از خرابه های عقلم
چرا من نمی توانم خودم قوی تر باشم
اما دارم تکه تکه می شوم، شکسته ام
باید قبلا این آوار را بازسازی کنم
  آخرین کلماتم را زمزمه می کنم
شاید من فقط یک حرومزاده هستم
  تسلط بر کلمات سریع
احساس اسیر شدن، عقب رفتن
تلاش برای تعیین چگونگی داشتن
  دردی از گذشته درمان شد
هرگز متوقف نمی شود تا زمانی که 
تمام قطعاتی که ترک خورده اند با هم ادغام شوند
در حال مبارزه با شیطان می داند که اسیر من بوده است
اکنون به دنبال آرامش و مراتع سرسبز هستم
اما من در سایه مرگ گم شده ام
احساس ضعف در یک نهر بدون دست و پا زدن و استرس
از روی ظرافت، کاش کمتر می جنگیدم
دیوانه از آشفتگی من، پشیمانی، مضطرب، غمگین و افسرده
و من در یک حالت ناشی از وحشت به دام افتاده ام
آیا باید خودم را تعمیر کنم، آیا آسیب ها خیلی زیاد است؟
این سیاره فقط به نفرت دامن می زند،
 و لعنتی خیلی دیر شده است
برای رهایی از این افسردگی، این شیدایی جهش می یابد
چیکار کنم حس میکنم نا امیدم
اگر سلامت روان ثروت است، من در اوج خود هستم
من به کمک نیاز دارم، آیا کسی متوجه شده است؟
من فقط سعی می کنم تمرکز کنم
شما هم ممکن است دوست داشته باشید
خودت را گم کن
امینم
مرد توخالی

وقتی احساس می کنی شکسته ای
وقتی کسانی که دوستشان دارید به شما بدی کرده اند
وقتی فهمیدی کسانی که به آنها وفادار بودی،
  هرگز در تمام مدت پشتت را نداشتی
وقتی احساس می کنی شکسته ای
و هیچ کس درد تو را نمی داند
که بدانی آنها هرگز همه چیز را نخواهند فهمید
چیزهایی که در مغز شما می گذرد
وقتی احساس می کنی شکسته ای

من الان چکار کنم؟
اگر می‌دانستم چگونه می‌توانستم قطعات را بردارم
هر بار که به بالای سرم نگاه می کنم، ابرهای جدیدی پدید می آیند
با هوشیاری با آن رفتار نمی کنم، خیلی بلند می شوم
چون مست هستم و می نوشم تا حالم بد شود
احساساتی را که سعی می کنم جابجا کنم، بیدار می کند
که مرا به جای مریض اشتباهات می برد
این باعث می شود من احساس 
شرمندگی کنم که کریس از آن متنفر است
ذهن من روزهای خشونت آمیز
 من را تکرار می کند و دیوانه می شوم
متوقف نشوید و پنهان شوید، فقط مانند ایزاک هیز از آنجا عبور کنید
تمام شب و روز دارم با خشم، شعله‌های شدید می‌جنگم
نمی توانم از افکارم فرار کنم، 
نمی توانم بیرون بیایم، مثل یک پیچ و خم است
اضطراب زیاد، قطع ارتباط با جامعه،
  آتش در درون من بلندتر می شود
چرا به من دروغ گفتند؟
دوستانی که فکر می کردم با من سوار می شوند،
  به شدت به رقابت تبدیل شد
من را به درجه بالایی سوق داد، برخلاف لذت
بگذارید مردم بسته شوند، فقط شانس خود را آزمایش کنید
بعد از اینکه بهترین دوستت شما را راه اندازی کرد چه می کنید؟
این شما را به هم می ریزد، آیا افسرده شده اید
حالا از آنجایی که نمی دانید به چه کسی اعتماد کنید،
  بقیه بریده می شوند
اگر به آنها نوبت بدهید مردم از شما عبور خواهند کرد
و آنها پس از سود سهام شما خواهند آمد
همه با کمی نگرانی
لعنت به این همه عشقی که پس ندادند....
حدس می‌زنم زندگی می‌کنی و یاد می‌گیری

وقتی احساس می کنی شکسته ای
وقتی کسانی که دوستشان دارید به شما بدی کرده اند
وقتی فهمیدی کسانی که به آنها وفادار بودی،
  هرگز در تمام مدت پشتت را نداشتی
وقتی احساس می کنی شکسته ای
و هیچ کس درد تو را نمی داند
که بدانی آنها هرگز همه چیز را نخواهند فهمید
  چیزهایی که در مغز شما می گذرد
وقتی احساس می کنی شکسته ای
و نمی توانید خود را به خاطر کارهایی
 که در گذشته انجام داده اید ببخشید
اکنون افکار شما برای سلامتی شما خطرناک است
وقتی احساس می کنی شکسته ای
فقط بدان که تنها نیستی
می توانید قطعات را بردارید و خودتان را بگذارید
  همه با هم به تنهایی
وقتی احساس می کنی شکسته ای

انگار دیگر خودم را نمی شناسم
من فقط به آینه نگاه می کنم و از خودم متنفرم
ضرباتی که حس کرده ام، وقتی زندگی به زیر کمربند می رسد
من با تصمیماتی که با سلامتی 
من مخالف است با آنها برخورد کرده ام
هر آنچه در لحظه لازم است تا از من بگذرد
درد و گیجی، بنابراین من معمولاً جدا می شوم
تیتی ها، الاغ، فلاسک ویسکی خیلی سریع کار می کنند
هنگامی که من به سادگی برای 
جانشینی سر و صدا و سپس به سرعت سقوط
حالا من با این زندگی چه کنم
من سعی می کنم با این دعوا کنار بیایم
تاریکی بیش از حد در این وجود دارد و
  من واقعاً می خواهم یک نوع نورانی باشم
گذار از منفی اکنون شروع می شود
من باید از زندگی در ابرهای تاریک ناراحت باشم
تلاش برای کنار هم قرار دادن
 این آشفتگی شکسته و درهم شکسته
روان رنجوری در بهترین حالت، جنگنده ترین آزمون من
میزبانی برای آشکار شدن، استرس پس از سانحه
روح بگیر، من همانی هستم 
که به سراغش نمی آیی و خم نمی شوی
خارج شدن از کنترل آسان است
به خصوص با شیاطینی که برای روح شما هستند
بدبختی تنها راهی است که می رود
به تو همان کسی هستی 
که زنگ ها در شرف به صدا در آمدن هستند
حتی با زخم ها و با همه اشتباهات
و تلفات روح شما، مانند همه o احساس می شود

آن می شکند
گاهی اوقات از هم می پاشید 
تا همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد
فقط خودت را بلند کن، این تمام چیزی است که لازم است

وقتی احساس می کنی شکسته ای
وقتی کسانی که دوستشان دارید به شما بدی کرده اند
وقتی فهمیدی کسانی که به آنها وفادار بودی،
  هرگز در تمام مدت پشتت را نداشتی
وقتی احساس می کنی شکسته ای
و هیچ کس درد تو را نمی داند
که بدانی هرگز نخواهند فهمید
  همه چیزهایی که در مغز شما می گذرد
وقتی احساس می کنی شکسته ای
که نمیتونی خودت رو ببخشی
  برای کارهایی که در گذشته انجام داده اید
اکنون افکار شما برای سلامتی شما خطرناک است
وقتی احساس می کنی شکسته ای
فقط بدان که تنها نیستی
می توانید قطعات را بردارید و بگذارید
  خودت به تنهایی به هم برگردی
وقتی احساس می کنی شکسته ای