3 Daqat
Abu
وقت غروب الشمس واقف عالبحر بعيد
هنگام غروب آفتاب، از دور کنار دریا ایستاده بودم
عمال بحكيله وأشكيله وأشرح وأعيد
مدام داشتم براش تعریف میکردم و شکایت میکردم و توضیح میدادم و تکرار میکردم
فجأة لاقيتها وكنت فاكرها عروسة البحر
ناگهان دیدمش و فکر کردم پری دریایی است
خارجة من المايه وطلتها أقوى من السحر
از آب بیرون آمد و ظاهرش قویتر از جادو بود
لما شوفتها قلبي دق 3 دقات
وقتی دیدمش، قلبم سه بار تپید
والطبلة دخلت لعبت جوا دماغي حاجات
و طبل وارد شد و چیزهایی در ذهنم به بازی گرفت
لما الرق دخل قلبي رق وحنيت
وقتی دف نواخته شد، قلبم نرم شد و دلتنگ شدم
طب هعمل إيه؟
حالا چه کنم؟
روحت أنا غنيت
رفتم و آواز خواندم
إمتى الحب طال؟
عشق کی فراگیر شد؟
قلبي ولا في الخيال
قلبم یا شاید در خیال
عودك ده فيه يتقال
هیکل تو خود یک ترانه است
موال
یک موال
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
ولاقيت جوايا خناقة كبيرة قامت على طول
درونم یک دعوای بزرگ ناگهان آغاز شد
عقلي يعقلني وقلبي يقولي روحلها قول
عقلم سعی داشت من را عاقل کند و قلبم میگفت به سویش برو و به او بگو
ما خدتش ثواني وكان قلبي طالع كسبان
چند ثانیه نگذشت که قلبم پیروز شد
روحت وقولتلها إن أنا ولهان
رفتم و به او گفتم که من دلتنگم
إمتى الحب طال؟
عشق کی فراگیر شد؟
قلبي ولا في الخيال
قلبم یا شاید در خیال
حبك ده فيه يتقال
عشق تو خود یک ترانه است
موال
یک موال
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
وتمر شهور وسنين على يومها ومش ناسيين
ماهها و سالها از آن روز میگذرد و ما فراموش نکردهایم
أنا شوفتك أمتى يا حب العمر وشوفتك فين
من کی تو را دیدم ای عشق زندگیام و تو را کجا دیدم
وبنيجي سوا نحكي حكايتنا هنا للبحر
و با هم میآییم اینجا کنار دریا داستانمان را تعریف کنیم
عن قصة حب أقوى من السحر
داستان عشقی قویتر از جادو
أمتى الحب طال؟
عشق کی فراگیر شد؟
قلبي ولا في الخيال
قلبم یا شاید در خیال
عشقك ده فيه يتقال
عشق تو خود یک ترانه است
موال
یک موال
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
هنگام غروب آفتاب، از دور کنار دریا ایستاده بودم
عمال بحكيله وأشكيله وأشرح وأعيد
مدام داشتم براش تعریف میکردم و شکایت میکردم و توضیح میدادم و تکرار میکردم
فجأة لاقيتها وكنت فاكرها عروسة البحر
ناگهان دیدمش و فکر کردم پری دریایی است
خارجة من المايه وطلتها أقوى من السحر
از آب بیرون آمد و ظاهرش قویتر از جادو بود
لما شوفتها قلبي دق 3 دقات
وقتی دیدمش، قلبم سه بار تپید
والطبلة دخلت لعبت جوا دماغي حاجات
و طبل وارد شد و چیزهایی در ذهنم به بازی گرفت
لما الرق دخل قلبي رق وحنيت
وقتی دف نواخته شد، قلبم نرم شد و دلتنگ شدم
طب هعمل إيه؟
حالا چه کنم؟
روحت أنا غنيت
رفتم و آواز خواندم
إمتى الحب طال؟
عشق کی فراگیر شد؟
قلبي ولا في الخيال
قلبم یا شاید در خیال
عودك ده فيه يتقال
هیکل تو خود یک ترانه است
موال
یک موال
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
ولاقيت جوايا خناقة كبيرة قامت على طول
درونم یک دعوای بزرگ ناگهان آغاز شد
عقلي يعقلني وقلبي يقولي روحلها قول
عقلم سعی داشت من را عاقل کند و قلبم میگفت به سویش برو و به او بگو
ما خدتش ثواني وكان قلبي طالع كسبان
چند ثانیه نگذشت که قلبم پیروز شد
روحت وقولتلها إن أنا ولهان
رفتم و به او گفتم که من دلتنگم
إمتى الحب طال؟
عشق کی فراگیر شد؟
قلبي ولا في الخيال
قلبم یا شاید در خیال
حبك ده فيه يتقال
عشق تو خود یک ترانه است
موال
یک موال
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
وتمر شهور وسنين على يومها ومش ناسيين
ماهها و سالها از آن روز میگذرد و ما فراموش نکردهایم
أنا شوفتك أمتى يا حب العمر وشوفتك فين
من کی تو را دیدم ای عشق زندگیام و تو را کجا دیدم
وبنيجي سوا نحكي حكايتنا هنا للبحر
و با هم میآییم اینجا کنار دریا داستانمان را تعریف کنیم
عن قصة حب أقوى من السحر
داستان عشقی قویتر از جادو
أمتى الحب طال؟
عشق کی فراگیر شد؟
قلبي ولا في الخيال
قلبم یا شاید در خیال
عشقك ده فيه يتقال
عشق تو خود یک ترانه است
موال
یک موال
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
ويا عيني ياه
ای چشم من، آه
يا سيدي على الأيام
ای روزها
لما تهادي قلوبنا غرام
وقتی قلبهایمان با عشق آرامش میگیرد
فجأة يهون كل اللي فات
ناگهان همه چیزهای گذشته ساده میشود
آثار بیشتر از Abu
درحال ارسال پاسخ به فلانی برای لغو کلیک کنید