1
بی قراری
مهدی یغمایی
سوی چشمم رفته از چشم انتظاری
سهم من از تو شده این بیقراری
گشته حالم چون خزانه بی بهاری
زجر دارد بی تو این شب زنده داری
هر چه به عشقت دچار شدم من را ندیدی
جان من دیدی که عاشق تر شدم (پا پس کشیدی)
بی تو من با چه دلیلی باید لب دریا روم
بی تو من با چه امیدی غرق در رویا شوم
همچو گلدانی که خشکیده دگر از بی کسی
بی تو من با چه دلیلی هم ره دنیا شوم
تو نمیدانی چه رنجی میکشم از بی تو بودن
همچون فرهادم که بی شیرین دمی زنده نمانم
تا که عاشق نشونی از حال من خبر نداری
تا بدانی من چگونه از فراقت نیمه جانم
سهم من از تو شده این بیقراری
گشته حالم چون خزانه بی بهاری
زجر دارد بی تو این شب زنده داری
هر چه به عشقت دچار شدم من را ندیدی
جان من دیدی که عاشق تر شدم (پا پس کشیدی)
بی تو من با چه دلیلی باید لب دریا روم
بی تو من با چه امیدی غرق در رویا شوم
همچو گلدانی که خشکیده دگر از بی کسی
بی تو من با چه دلیلی هم ره دنیا شوم
تو نمیدانی چه رنجی میکشم از بی تو بودن
همچون فرهادم که بی شیرین دمی زنده نمانم
تا که عاشق نشونی از حال من خبر نداری
تا بدانی من چگونه از فراقت نیمه جانم
آثار بیشتر از مهدی یغمایی
درحال ارسال پاسخ به فلانی برای لغو کلیک کنید